جناده از بزرگان مشهور شيعه و از ياران على (ع ) بود.
او با مسلم بن عقيل در شهر كوفه بيعت كرد، ولى چون عهد شكنى مردم را ديد، همراه با غلام پدرش واضح تركى و جماعتى ديگر به سوى حسين (ع ) حركت كردند.
در روز عاشورا جناده و همراهانش به محاصره دشمن در آمدند، گرچه حضرت عباس آنها را نجات داد ولى حاضر نشدند كه سالم برگردند، لذا جنگيدند و يكجا به شهادت رسيدند.
هنگامى كه واضح هنگام جنگ با دشمن به زمين افتاد، حسين (ع ) بسوى او شتافت و صورت به صورت او گذاشت . واضح در حالى كه به اين رفتار امام مباهات مى كرد به شهادت رسيد.
او مردى بزرگوار و شجاع و قارى قرآن و نويسنده حديث بود.
وى از ياران على (ع ) بوده و در جنگهاى جمل ، صفين و نهروان حضور داشت .
نافع در خطاب به حسين (ع ) گفت : ... به خدا سوگند از حكم خدا باكى ندارم و ملاقات با خدا براى ما ناپسند نيست ، زيرا ما با نيت و بصيرت خودمان دوستدار تو را دوست ، و دشمنت را دشمن مى داريم . او در روز عاشورا نامش را بر روى تيرهاى مسمومش نوشته و به سوى دشمن پرتاب نمود. وقتى تيرهايش تمام شد، با شمشير به دشمن حمله كرد.
دشمن اطراف نافع را گرفته با پرتاب سنگ بازوان او را شكسته و اسيرش كردند و به نزد ابن سعد آوردند، سپس شمر با ضربتى او را به شهادت رساند.
پدر مجمع از اصحاب رسول خدا (ص ) بوده و خودش از ياران على (ع ) است .
مجمع و پسرش عائذ همراه با تعدادى از كوفه خارج و به امام حسين (ع ) پيوستند.
امام حسين (ع ) از آنها درباره مردم كوفه پرسيد: آنها گفتند: بزرگان كوفه رشوه هاى كلانى گرفته و دوستدار حكومت شده اند، اما بقيه مردم دلهايشان به شما گرايش دارد، ولى فردا شمشيرهايشان بر عليه شما خواهد بود.
اين پدر و پسر در روز عاشورا با هم به شهادت رسيدند.
پدرش قرظه از اصحاب رسول خدا (ص ) و از ياران على (ع ) بود.
عمرو قبل از شروع جنگ در كربلا، به امام حسين (ع ) پيوست .
در روز عاشورا به ميدان رفت و جنگيد، ولى به سوى حسين (ع ) برگشت تا آن حضرت را از دشمن محافظت كند.
او خود را سپر حضرت كرده و تيرها به صورت و سينه اش بر خورد مى كرد تا آسيبى به امام حسين (ع ) نرسد.
در حالى كه بدنش پر از جراحت شده بود، رو به حضرت كرد و گفت : يا بن رسول الله ! آيا به عهد خود وفا كردم ؟ حضرت فرمود: در بهشت جلوى من خواهى بود و سلام مرا به رسول خدا برسان . در همين لحظه عمرو به زمين افتاد و به شهادت رسيد.
او از ياران على (ع ) و از شيعيان كوفه است .
وى از كوفه خود را به امام حسين (ع ) در مكه رساند و همراه امام به كربلا آمد. موذن سيدالشهدا بود و در پنج وقت ، اذان مى گفت .
در روز عاشورا به ميدان رفت و در حالى كه غرقه در خون بود، برگشت . حضرت فرمود: من هم پشت سر تو به ملاقات جد و پدرم نايل خواهم شد.سپس حجاج دوباره به ميدان رفت و جنگيد تا به شهادت رسيد.
اين دو برادر (قبل از واقعه كربلا) در گروه محكمه (خوارج ) بودند.
آنها همراه با عمر بن سعد براى جنگ با حسين (ع ) از كوفه خارج شدند.
در روز عاشورا چون صداى استغاثه امام بلند شد كه مى فرمود: آيا كسى نيست كه به ما كمك كند؟ اين دو برادر، از سپاه ابن سعد خارج شده و به كمك حسين (ع ) شتافتند و با سپاهيان كوفه جنگيدند تا به شهادت رسيدند.
عمرو همراه پدرش جناده و مادرش ، از مكه با سپاه امام حسين (ع ) بودند.
جناده و در روز عاشورا، در حمله اول به شهادت رسيد.
عمرو كه نوجوانى بيش نبود، در روز عاشورا پس از شهادت پدر نزد حسين (ع ) آمد و گفت : به دستور مادرم آمده ام ، لذا امام (ع ) اجازه رفتن به ميدان جنگ را به او داد.
دشمن پس از شهادتش ، سر او را از تن جدا كرده و به سوى حسين (ع ) پرتاب كرد.
مادر سر فرزند را برداشت و به سر يكى از سپاهيان ابن سعد زد و او را به هلاكت رساند.
او از اصحاب رسول خدا (ص ) و از ياران با اخلاص على (ع ) بود.
وى از كسانى است كه به حادثه غدير خم گواهى داد و گفت : از رسول خدا (ص ) كه فرمود: آگاه باشيد همانا خداى عز و جل ولى من است و من ولى مومنين ، پس هركس من مولاى او هستم ، على مولاى اوست .
على (ع ) قرآن را به او تعليم داد و او را تربيت كرد. او همراه امام حسين از مكه به كربلا آمد.
در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسيد.
تعداد صفحات : 3